چهل و پنج ماهگی کارن و کارینا نازی

کافه گردی های دوقلوها بهمراه خاله جونی و مامانی

 

 

خوابیدن در اتاق جدا و مشترک دوقلوها ... که همچنان با بیقراریه کارینا  همراهه ...

 

 

 

سلام صبح بخیر ... کارتن ... دورااااا

 

 

کلاس ای مت ... و عادت کردن بچه ها به بودن بدون مادر ... و بازی و دوستی با بچه های دیگه ... کارینا هنوز یخش وا نشد ...

 

 

نقاش کوچولو ... نقاش کوچولوووووو

 

کارینا و مصرف بالای دفتر نقاشی و کتاب ....

 

کلاسهای خلاقیت نرجس جون و کارگاه عروسک سازی ....

 

 

کارینا و کشیدن طرح یک عروسک از خو دش ...

 

 

نقاشی کردن بچه ها روی صفحه بزرگ و مشترک ... که خیلی براشون هیجان انگیز بود ...

 

 

کارینا و عروسکی شبیه به خودش ... بنام خواخر جون  ... البته ساختنش با مادر بود و بسیار سخت و وقت گیر ...

 

 

 

نقاشی کارن ... که کنارش خوابید ... البته گفته بود این خالست و از دست پدری ناراحته ...

 

 

دراز کشیدن کارن بر روی نمد و کشیدن طرحش روی نمد توسط خاله برای ساخت عروسکش ...

 

و بلاخره کارن و داداشیش که بسیار دوسش داره و لباسهای خودش رو تنش کرده و همه جا با خودش میبره...

 

 

 

وقتی مامانا مشغول چسب کاری عروسکها بودن بچه ها در دنیایی از الیاف باهم بازی میکردن و جورابهاشون رو از الیاف پر میکردن ... لذت میبردن

 

 

 

و دفتر نقاشیهای دوقلویی هدیه خاله جونی

 

شبی که از خونه مادری برگشتیم گوشی مامان رو گرفتن و رفتن رو تخت کارینا و در حال کنجکاویهای بچه گانه (اخه قانون مامان ممنوعیت بازی با گوشیه ) ...

 

 

 

یه شب خوب خونه خان دایی جون ...

 

 

بازی عمو زنجیر باف دوقلوها با خواهر کوچولوشون دختر دایی تارا

 

 

 

پتو بازی ... بازی مورد علاقه بچه ها مخصوصا با پتوی مخصوص مادر

بعد پتو بازی و کلی خنده صورتهای ماهشون مهمون دوربین مادر شد ...

 

 

عروسک بازی دختر ملوسک مادر ... با ادرینای عزیزش

 

ماشین سازی کارن با بالشت ... که خواهرش رو هم سوار ماشینش کرد و رفتن پینگ کینگ

 

کارن و کارینا در ماشین بالشتی بهمراه دختر کوچولوی کارینا ... ادرینا خانم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خمیر بازی دوقلوها ...

 

و در پایان تمرین اعداد و اشنایی با ظاهرشون بوسیله ی خمیر ...البته با کمک مامان

 

 

 

 

 

 

 

 

یه روز خاص برای دوقلوها ...

اخ جون خونه خاله زهرا و بازی با میشا جون و کوشا جون ... که تله پاتیه خاصی با کارن و کارینا دارن ...  تا پاسی از شب سرگرم بازی بودن و حسابی لذت بردن... موفع برگشت هم که هوا مه الود بود کارن هم میگفت گم شدیم ... دیگه بخونه نمیرسیم و حسابی مارو ترسوند ...

 

 

 

 

کارن و بادکنکهایی که از فروشگاهها شکار میکنه ... خانم میشه لطفا یه بادکنک بمن بدید ...

 

 

 

رقص های دونفره اخر شبی بچه ها ...

 

 

 

کشتی گیر قهرمان مادر در مبارزه با بابا ... دیگه کارینا هم بکمک داداشیش اومد ...

 

سلام صبح بخیررررررر....

 

 

پانچز بازی بچه ها ...

پانچز ها هدیه پدری جونه برای کارن ... کارن هر تبلیغی رو که میبینه تو تی وی به پدری میگه پدری برام میخریش و پدری هم دستور سفارش میدن براش ...

 

 

جوجه ها و شکلهایی که با پانچز درست کردن ... و شکار حس رضایت در  دوربین مادر ...

 

 

یه عکس دوست داشتنی از عشقهای ابدی مادر ....