هشت ماهگی کارن و کارینا
هفت ماهگی کارن و کارینا
... دلنوشته های رنگی رنگی مادر شروع هفت ماهگی 18/8/92 بیدار شدن های نیمه شب کارینا ... لجبازی کردن و نخوابیدن ... کارینا هنوز با شیر مادر مشکل داره و فقط وقتهایی که خوابه می خ...
نویسنده :
فاطمه
21:25
شش ماهگی کارن و کارینا
دلنوشته های رنگی رنگی مادر شش ماهگی 19/7/92 اولین نشستن کارینا بدون کمک برای چند لحظه 20/7/92 رفتن به دکتر برای شروع غذای کمکی و گرفتن برنامه... بعد از اندازه گیری ، قد کارینا 5/6 kg قد 62 cm کا...
نویسنده :
فاطمه
21:24
پنج ماهگی کارن و کارینا
چهارماهگی کارن و کارینا
دلنوشته های رنگی رنگی مادر شروع چهار ماهگی 17/5/92 با پایان سه ماهگی دلپیچه های کارن و مخصوصا کارینا کم شد... وزن کمتون هم جبران شد ... کمی تپل شدید و حرفهای اطرافیان هم کم شد فقط یه چیز نگران کننده است رفلاکس شیر ... 22/5/92 بلاخره تونستیم بریم بازار خرید ... 23/5/92 رفتن به مرکز بهداشت بابت قد وزن شما ... کارن 900/...
نویسنده :
فاطمه
21:23
سه ماهگی کارن و کارینا
نوشته های رنگی رنگی شروع سه ماهگی 17/4/92 تزریق اولین واکسن وانداره گیری قد و وزن کارن و کارینا کارن وزن 800/3 کیلو قد 54 سانتیمتر کارینا وزن 850/3 کیلو قد 57 سانتیمتر 19/4/92 این روزها می خندید و صدا از خودتون در میارید مخصوصا کارن 5/5/92 کارن کاملا ما رو می شناسه و دوست داره ...
نویسنده :
فاطمه
21:22
دو ماهگی کارن و کارینا
نوشته های رنگی رنگی شروع دوماهگی 20/3/92 رفتن به خونه مادر جون برای چند روز مشکل مادر با اطرافیان سر مقدار شیر خشک شما . .. روحیه خسته مادر 24/3/92 قربانی کردن یک گوسفند و گرفتن جشن تولد برای کارن و کارینا 29/3/92 رفتن به دکتر معتمدی برای اولین بار ( دکتر کارن و کارینا ) 13/4/92 هنوز ک...
نویسنده :
فاطمه
0:0
یک ماهگی کارن و کارینا
کارن و کارینای عزیزم ... فرشته های نورانی من میلادتون مبارک نوشته های رنگی رنگی : روز تولد (شروع یک ماهگی ) 17/2/92 من در بیمارستان کلینیک پذیرش شدم ...ساعت 30/12 وارد اتاق عمل شدم .... دکتر خوشبخت اومد .. عمل سزارین شروع شد ... بی حسی از کمر ...با کمی درد ....وبعد صدای گریه قل اول ...دخترم ...
نویسنده :
فاطمه
0:0
دوران بارداری
دوران بارداری: 17/6/91 گرفتن جواب مثبت آزمایش (تیتر 5/858 برای وجود شما به ثبت رسید) 25/6/91 سونوگرافی اول وجود دو ساک حاملی یکی تو پر بود و یکی تو خالی 4/7/91 بعد از 6 هفته برای شنیدن صدای قلب کودکی که در وجودم شکل گرفته رفتم سنوگرافی و صدای قلب دو کودک شنیده شد ، شروع بارداری دو قولویی من شوک شدنم ازاین مسئولیت سنگینی که خدا برای من رقم زده و شادی زیاد پدرتون 25/6/91 داشتن حالت تهوع ، سر درد ، بی حوصلگی ، بیشتر خونه مادری هستم، 3 کیلو اضافه وزن دارم و دلواپس سلامتی شما هستم 7/7/91 ...
نویسنده :
فاطمه
21:34