بیست وپنج ماهگی کارن و کارینا یا به عبارت دیگه پایان دو سالگی
تولد دوسالگی کارن و کارینا در 17 اردیبهشت 1394
عشق های ابدی مادر میلادتون پر نور و مبارک ...
روز میلاد شما زیباترین روزی زندگیم بود ...شما با اومدنتون به آغوشم عشق را برای مادر به ارمغان آوردید ...خداوند را بینهایت سپاسگذارم برای حضور شما در لحظه لحظه های بودنم ... وبرایتان بهترینها و زیباترینها و سلامتی و شادی آرزو میکنم ...
عاشقانه تر از همیشه دوستتون دارم ...
تولد کارن و کارینا در روز هفده اردیبهشت برکزار شد ... با تم باب اسفنجی و پاتریک ... صبح عمو ومناجون و عمه و خاله اومدن کمک ... بچه ها خیلی خوشحال شدن و بعد چند ساعت همه جا پر شد از بادکنک و باب و پانریک و...
غروب دوقلوها کلی ذوق داشتن و همش بدو بدو میکردن و با دیدن کیک کلی شادی کردن ...
شب هم مهمونها اومدن و تولد شروع شد ... کارن پر از انرژی ولی کارینا بیحوصله بود ... خدارو شکر همه چیز خوب برگزار شد ...و به همه خوش گذشت ... و همه با بادکنکهای رنگی رفتن و شما خسته خوابیدید و تا 4 صبح من و پدر مشغول بودیم ... شب خیلی خوبی بود ...
تولدتون مبارک کارن و کارینا جان
اینم یه عکس محشر از لحظه ای عشقولانه
روزهای زیبای اردیبهشت ... کارن و کارینا و باغ پدری و شکار صحنه هایی زیبا از خاله جونی ...
کارن و کارینا در حال دیدن جوجه ها در باغ ... و دادن دونه به اونها ...
لحظه های عاشقانه و دوست داشتنی میان خواهر و برادر مهربونه من ....
چند روز از تعطیلات رو رفتیم تهران خانه عمو جون و منا جون ... خبلی خوش گذشت و به بچه ها هم خوش گذشت ... با اومدن مادر جون و پدرجون و عمه جمعمون جمع شد ...
پارک ارم ... و شهربازی وبازی کار و کارینا
کارن و کارینا در باغ وحش پارک ارم
کارن از دیدن حیوونا کلی لذت برد و از خوشحالی فریاد میزد ولی کارینا فقط میحواست قدم بزنه و خودمختارانه در خلاف جهت راه رفتن همه راه میرفت
سرسره های پارک چیتگر ...
دریاچه چیتگر ... کارن در حال دیدن قابقها ... کارینا قدم زنان در میان مردم
و شب آخر و گردش در پارک .... بهمراه عمو جون و عمه و منا جونی (که بچه ها خیلی بهشون عادت کردن و خستشون کردن ) برای عکس گرفتن باید میدیدیم کارینا روی کدوم نیمکت میشینه تا ما هم بشینیم و عکس بگیریم
گردش در هایپرمارکت تیراژه
برگشت به خانه ... و خوابیدن بچه ها در ماشین در مسیر برگشت
گردش در باغ پدری ... یک جمعه بهاری
کارن و کارینا در فست فود مستر سیب زمینی همراه با خاله جونی و خاله نسیم و آیدا جون
روزهای قشنگ کودکی در آغوش همیشه باز پدری و مادری ....
تاب بازی بجه ها در حیاط خانه مادری و شادیهای زیبایشان که همه را به وجد می آورد ...
یه عکس دونفری در ماشین خاله در انتظار مادر ...