کارن کارن ، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره
کاریناکارینا، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره

عشقهای ابدی مادر ... کارن و کارینا

سی و شش ماهگی کارینا و کارن عزیز

1395/1/17 19:6
نویسنده : فاطمه
172 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز قشنگ بهاری به همراه کارن و کارینای عزیزم و جنگل و رودخونه و یه نهار چهارنفری و کلی آببازی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روزهای آخر تعطیلات عید بود که اولین گردش چهار نفری  ما اتفاق افتاد ...بغل

یه روز صبح بعد بیدار شدن و صبحانه خوردن هوا آنچنان خوب بود که مارو به آغوش طبیعت دعوت کرد و چه دعوت زیبایی ...بغل

نیم ساعتی طول کشید تا مایحتاج یه گردش چهارنفره رو فراهم کردیم عازم شدیم به سمت سد و دریاچه و جنگل لفور ....زبان

بعد کمی گم شدن در مسیرمون ... به مکانی کنار رودخونه رسیدیم  ...  تقریبا خانواده های زیادی زیر سایه درختها خوش میگذروندن و ما هم بهشون پیوستیم ... بعد خوردن نهار  دیگه طاقت نیوردیم و رفتیم پاهارو سپردیم به آب روان و زلال و خنک ... و کارن و کارینا هم حسابی بازی کردن و لذت بردن و من هم صحنه هایی از شاریشونو ثبت کردم  ... بوس

روز خیلی خوبی بود ... و بچه ها خیلی خسته شدن و کل مسیر بازگشت تا پارکینگ خونه  رو خواب بودن ...دلخور

خدا جونم ممنون از این خانواده کوچک ولی دوست داشتنی که به ما هدیه دادی ...بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دکتر بازی (برای اولین بار) :بوسبوس

یه صبح که بچه ها در حال بازی بودن و من مشغول کارهام بودم درحالیکه گوشم به بچه ها بود شنیدم کارن میگه کجات درد میکنه عمو جون ؟...تعجب کنجکاو شدم ...سوال

ومتوجه شدم بچه ها دارن دکتر بازی و آمپول بازی میکنن و کارن هم حرفای دایی جان دکتر رو وقتی مریض میشه تکرار میکنه ... دیگه مابقی اتفاقات در عکس مشهوده ...خندونک

 

 

اندر احوالات خواب بعداز ظهر دوقلوهای من :

بعد نهار و کمی شیطنت و انجام کارهای شخصیشون وقت خواب میرسه... و انها حسابی مقاومت میکنن و بلا بلایی شدید خسته مثلا اسباب بازی میارن تو تختشون بعد به اصرار من میزارن تو کمد ...راضی  بعد از سر و کول هم بالا میرن ...بدبو  و به خواهش زیاد من جدا میشن ... بلاخره مادر بستوه میاد تا شیطونهای بازیگوش من برای خواب عصر آماده شن و معمولا کارن راحتتر میخوابه ولی کارینا حتما به حضور من و وول وول خوردن نیاز داره تا بخوابه ...کچل

 

 

 

مهمانی رفتن دخترک ناز مادر ... مراسم بار عروس دیدن هانیه جون بوسبوس

که برا اولین بار کارینا با مادر اومد و کارن با پدر رفت بیرون و پارک ...

اتفاق عجیب این بود که کارینا مدام با شنیدن صدای زنگ میگفت کارن اومده و همش منتظر کارن بودغمگین  حتی موقع خوردن توت فرنگی ( که خیلی دوست داره )خندونک  و پدر هم میگفت کارن هم وقتی پارک بود احساس اطمینان نمیکرد و بیقرار بود و بعد کمی بازی میگفت بریم پیش کارینا ... سوال و بلاخره اومد و کارینا هم باستقبالش رفت و گفت کارن جون بیاااا ...محبت

 

آب فروشی کارینا بعد نهار

 

 

این حالت کارینا کلافه کننده ترین حالتشه وقتی نمیخواد کاری رو انجام بده ...قهر  بخصوص وقت غذا خوردن کچل

 

 

 

 

آرایشگاه رفتن کارن پیش عمو رضا ... محبت

اینبار بدون کارینا ... کارینا خانومم میخواد موهاش بلند شه برای عروسی عمه جونش ... بوس البته کارن رو همراهی کرد راضی... پسر خوش تیپ من و عکسی بعد از آمدن از آرایشگاه بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کامیون بازی دوقلوها که معمولا هفته ای یه بار انجام میشه بدلیل اینکه بعد کمی بازی دوقلوها دعواشون میشهترسو ... ولی بازیهای جالبی باهم انجام میدن ... و قبل بازی هم کلی قول بمادر میدن که بی ثمر میمونه ...کچل

 

 

 

پسر نازنینم و علاقه شدیدش به تعمیرات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تلفن بازی ...

تلفنی که هدیه خاله برای اولین عید  دوقلوها به کارن جان مهربان بودمحبت ... البته مدتی ناپدید شده بود ...راضی ولی جوجه ها پیداش کردن و با هم و مسالمت در حال بازی و تماس با همه کسانی که دوسشون دارن ...

 

 

بوسمدل  جدید نقاشی کردن دخمر نازی مامان بوس

 

 

 

 

اینم حوله بازی بچه ها ...

این ریخت پاش کردنهای پدر باعث شده فرصتهای جدید بازی واسه جوجه ها پیدا بشهخندونک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و باز هم آخر هفته و پارک رنگین کمان

 

 

تولد پدری جونبوس

پدری و نوه های گلش ( سلامت و شاد باشی پدر عزیزم ...)

 

 

دوچرخه سواری دوقلوها در خانه پدری در یکی از روزهای بهاری و سرد

 

با اینکه بچه ها چند روز دیگه سه سالگیشون تموم میشه ولی هنوز برای غذا خوردن مشکلات زیادی داریم غمگینو هم سلیقه نبودن بچه ها با هم بر مشکلات ما اضافه کرده ...کچل

خاله جون در حال غذا دادن به کارن ...  البته بعد  از یک ساعت پشت میز غذا  نشستن با وعده دوچرخه سواری ادامه میده پروسه غذا دادن به کارن رو ...خسته

 

 

یه عکس زیبا

مادر از دیدنش سیر نمیشه

بوسبوس

 

 

روز تولد و تزیینات و انجام تم مخصوصش ...تشویق و عکس امتحانی خاله از جایگاه دوقلوها که کارن کاندید شده بوس

 

پسندها (1)

نظرات (0)