چهل و یک ماهگی کارینا و کارن جان مادر
شروع اولین کلاس آموزشی کارن وکارینا و شرکت در کلاسهای آی مت
تولد هلنا در دومین جلسه کلاس ای مت
عید قربان ... یه روز آفتابی و قشنگ مهر... بچه ها صبح زود به عشق دیدن گوسفند بیدار شدن و زودتر ازهمه نوه ها به خونه پدری رسیدن ... و بعد از مراسمهای روز عید و کباب خوردن و بازی کردن به خونه مادر جون رفتن و نیمه دیگه عید رو اونجا سپری کردن
مادری جون مهربون
********************************
شب بخیر های عاشقانه و شیطنت آمیز کارن و کارینا
*****************************************
و باز هم دریا ... یه غروب تابستانی در روزهای پایانی شهریور ... کارن و کارینا بهمراه عمو فراز و مناجون و .... رفتن دریاکنار ... و باتفاق عمو فراز کلی بازی کردن ... کندن یه چاله آب ... پرکردنش و ساختن راهی برای رسیدن آب ... و البته یه دوست شیطون وخرابکار هم پیدا کردن ...
**********
بازی و بازی و بازی و دیگر هیچ
***************************
بچه ها عاشق پرنده هان ... آپارتمان روبرویی یه بلبل قشنگ و خوش صدا دارن ... و بچها خیلی ذوسش دارن ... گاه گاهی گه بلبل میاذ تویه تراس کارینا و کارن هم میخوان که بزارمشون روی کابینت و پشت پنجره تا بابلبل صحبت کنن ...
**********
آشپز کوچولوهای من ...
جوجه های کوچولوی من خیلی آشپزی و بخصوص پختن کیک و شیرینی رو دوست دارن ... و تصویر ها قصه ی یه روز پختن کیک رو تعریف میکنه و پایانی که با انگشت زدن ظرف کیک رقم میخوره ... و لذت فراوانی که تو چشمها شون موج میزد ...
************************
و شروع برگ جدیدی از دفتر زندگی عشقهای ابدی مادر ...
شروع اولین کلاس آموزشی ... آی مت ... ورود به یک اجتماع کوچک ... که با سکوت کارینا و تردید کارن شروع شد ... در جلسات اول کمی ترس و مقاومت از تنها بودن بدون مادر وجود داشت ... ولی خوب حسه خوبی رو تجربه میکنن ...
***************************
و سفری دو روزه به تهران برای چکاپ و نتیجه مثبتش ...شکر
**********************************************
و شکر و هزاران شکر که خونه خاندایی ساخته شد و ساکن شدن تو خونه ویلایی و زیباشون ... و ما بعد اومدن از تهران مهمون خونه زیباشون شدیم ... مبارک تون باشه راحتی و آرامشی که لایقش بودید
***************************
بعد دوجلسه رفتن به آتلیه ... کارن و کارینا جایزه های همکاریشون با عکاس مهتاب جون و عمو بهزاد رو گرفتن ...کارن یه تانک فلزی و کارینا یه کیف با لوازم پزشکی ... و خانم دکتر و آقای دکتر کوچک من ... و البته رویاییه که مادر جون برای کارن و کارینا در نظر دارد (کارن پزشک قلب و کارینا متخصص رادیولوژی)
****************************
خمیر بازی برای اولین بار با کمک مادر