چهل ماهگی کارن و کارینا ی عزیزم
زیبا ترینهای مادر در خواب ناز تابستانه
عاشق این ژستتونم بخدا ...
پتو بازی کارن و کارینا و همبازی این روزهاشون تارا نازی
عمو رضا آرایشگری هست که کارن و کارینا برای کوتاهی موها و یا سشوار کشیدن پیشش میرن ... و خیلی هم دوستس دارن و مشتاق دیدارشن ... یه روز صبح هم که من مشغول کارهای خونه بودم دیدم بچه ها دارن با هم بازی میکنن و میخندن ... و با این تصویر جالب مواجه شدم ... یکی ارایشگر میشد و موهای اون یکی رو کوتاه میکرد ...
تی وی دیدن بچه ها ...
کارن و تلویزیون دیدن و رخ به دوربین دادن اجباریش ...
نازنین دخمریه مادر ....
افتتاح یه شهر بازی جدید ... بنام باب اسفنجی ... بازی کارن و کارینابا وسایل جدید و کلی ذوق و هیجان
( پدری و دایی جانهای عزیز دوقلوها بهمراه مرد کوچک مادر )
نوزده مرداد ماه سال هشتاد و یک یکی از روزهای زیبا برای تک تک اعضا خانواده مادری دوقلوها بود ... بخصوص مادر ... آیدا اولین نوه خانواده بدنیا اومد و کلی شادی مهمون خونه مادری و پدری شد ... دختر کوچولو عمه دیگه داره خانم میشه و قدش هم از عمه بلند تر شده ... برسم هرسال دایی جان دکتر و لادن جون روز میلادش رو جشن گرفتن و همه مهمان خونه آیدا جون که بسیار مورد علاقه دوقلوها هست بودیم ... و شب زیبایی رو رقم زدیم که به بچه ها حسابی خوش گذشت ... آیدا جون قشنگترین و شادترین لحظه ها رو برات آرزو میکنیم ....
یه عصر تابستانی ... دریا ... پرشیا ... پارک ... و شام پیتزای عزیز
ای
یک سفر اجباری به تهران ... برای یک اتفاق سخت ... که به یاری و نظر خاص خدا به خوبی به پایان یافت ... و خدا رحم بما و بچه ها کرد ... و کارنم یه مرحله سخت رو بلطف خدا پشت سر گذاشت ....
والبته بچه ها از پارک و رستوران بازار گردی با عمو فراز و منا جون و خاله حسابی لذت بردن ...
خدا جونم شکرت ... توانم را برای محافظت از کودکانم به بینهایت برسان