شانزده ماهگی
کارن و کارینا در تولد آیدا جون
کارن و کارینا درحال بازی با آشپزخونه آیدا...
اینم تارا خانم دختردایی کوچولو کارن و کارینا ...
کارینا این روزا همش دنبال یه روزنه برای رفتن به منطقه ممنوعه است ... که اینجا گیر کرده و از صدای گریه اش پیداش کردیم ...
کارینا هم تونسته یه عکسه یادگاری با کشو میز بگیره ... کارن هم رفته کمکش ...
کارینا عاشق پرده است و با اسباب بازیهاش رو پرده میشینه و بازی میکنه و کارن هم ترغیب به بازی و شیطنت میکنه و ....بیچاره مامان و خونه آشفتش
صندلی بازی که گاهی منجر به دعوا هم میشه ... البته این صندلی نیست برج قورباغه است ...
کارینا بیحوصله منتظر بیدار شدن کارن جونشه ...
شب دیرخوابیدن های دوقلوها باعث شده صبح دیر و بیحال بیدار شن . . .
ولی کارن خان خیال بیدار شدن نداره و به غلتیدنش ادامه میده ... پس کارینا یواشکی میره سراغش تا بیدارش کنه ... اول با بوس ... جواب نداد ... با نازی ... جواب نداد ... با کشیدن مو ...
این هم تی وی دیدن صبحگاهی دوقلوها .... بی بی انیشتن دیدن با دست و روی نشسته و شکم خالی
دخترم روزت مبارک
کارینای عزیزم ...عشقم ...عمرم ...نفسم ...همه هستی مادرروزت مبارک شیرینم
کارینا این روزا خیلی یه گلدون گل خونه مادرجونش علاقه مند شده و با دیدنش به وجد میاد و میگه دُل ...
اینجا هم بعد از زدن گل به موهاش راضی شد و یه رخی هم به دوربین داد ...
البته اینم بگم که با همکاری پدرش دوربین عکاسی رو از هستی ساقط کرد ونیمه دوم شانزده ماهگی رو با فقدان تصویر مواجه کرد