هفده ماهگی
نازنینای مادر در ساحل دریا - دریاکنارآخرین جمعه تابستان
مهمترین اتفاق هفده ماهگی: راه رفتن کارینا نازی
کارن و کارینا در حال لالا در یکروز جمعه در خانه مادر جون
اونقدر ورج و وورجه کردن شیطونی بلاهای من ...
بازی کارینا با عروسک عمه
کارینا عاشق توپ ... خیلی قشنگ با توپ بازی میکنه ... ژنتیکی والییالیسته دخترم
نانای کردن دخمری و پسری در تولد عمو
تولد عمو و رقص چاقو کارن جان
ولی انگار کیکش خیلی خوشمزه بود کارن رقص یادش رفته و با انگشتش کیک رو سوراخ سوراخ کرده ووو...
خوب کیکش خوشمزه ست ... رقص یادم رفت ...
کارن و کارینا در حیاط خانه مادری ... در حال ناز کردن کبوتری که تازگیها مهمون خونشون شده ... و بجه ها بهش میگن ببئو...
کارن بیخیال کبوتر شده ولی کارینا با اینکه میترسه ولی سعی میکنه نازش کنه ...
کارن اول میره سراغ تی کشیدن حیاط ...بعد میره سراغ ماشین پدری و دنده و راهنما وشستن شیشه و ...(این کارها رو هم دایی جون علیرضا بهش یاد داد )کارنم عاشق ماشین و
کاسه بازی کارن و کارینا
کارینا و صندلی مخصوصش در خانه مادری...(انگ بازی)
کارن زیاد چای دوست نداره ولی از دایی جون محمدش فبول میکنه ... چون داییش میبردش دور دور با ماشن ...
کارن و کارینا در حال بازی با لباسهای تاربخ مصرف گذشته ... اولش خوب بود ولی بعد پوشیدن همه روی هم اشکشون در اومد ...
اینم یک عکس زیبا از دریا
و عکسهایی از کارن و کارینا در کنار دربا در آخرین جمعه تابستان ...
عکسای دونفره که به سختی گدفته شد...
اینم کار بد آقا کارن .... پفک وای ...ای...
اولین روز بارونی در پاییز بجه ها برخلاف همیشه صبح 8 صبح بیدار شدن و هرچه مادر سعی کرد شمارو بخوابونه نشد که نشد ... پس بعد کارهای روز مره شما رفتیم خونه مادری ... زیر بارون و استقبال دایی علیرضا ...
حسابی خوابتونه .. به طوری که کارینا با جشم باز خوابید و کارن خودش بالش آورد برا خاله تا بخوابونتش ...
اینجا هم سر خاموش و روشن کردن با هم دعواتون شد و کارن ... وای وای ...
یکی از اتفاقات بد وسخت توی هفده ماهگیتون اولین تب شدید و سرماخوردگی شدیدترتون بود که حسابی منو درگیر و شمارو بیرمق کرد ... عکسی از کارن و تن شویه کردنش هست ولی کارینا که نفر اول بود عکسی ندارم ...سه شبانه روز کارینا تب کرد و بعد سرفه و سرما شدید ... چهارشب تب شدیدتر کارن ... شکر که تموم شد شما خوب شدید و من ....
پا تو کفش بزرگتر کردن اونم هم بابا هم مامان ... وای وای وای
پا تو کفش بزرگتر کردن فقط بابا ... جای شکرش باقیه ...
شیر خوردن دوقلوها قبل مراسم لالا کردن
لالا دادن نانا خانم ...
لالا کردن بچه ها بعد مراسم عید قربان - خانه مادری و پدری
پسر مامان بعد کلی بدو بدو و نانای کردن با دایی جونش لالا کرده شدید ... عاشقتم به خدا
آخرین پارک رفتنهای تابستانی دوفلوهای مامان ...