کارن کارن ، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره
کاریناکارینا، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره

عشقهای ابدی مادر ... کارن و کارینا

سی و یک ماهگی کارن و کارینای من

1394/8/17 16:30
نویسنده : فاطمه
236 بازدید
اشتراک گذاری

 

کارن و کارینا آماده برای رفتن به تولد سارا و تارای عزیز(دخترداییهای نازنین )

 

 

تولد سارا و تارای عزیز بود البته دوقلوهای خان دایی که شش سال اختلاف سن دارن ولی تو یه روز بدنیا اومدنزبان به همه خوش گذشت البته بماند کارن و کارینا بعد باز شدن کادوها دلبسته سه چرخه تارا شدند بدبواجازه و به سختی تونستیم به خانه برگردیم ..کچل

 

 

 

 

 

 

 

جوجه ای ناز من اماده و شاد برای رفتن به پارک ... البته بهمراه کوله پشتی ... 

 

 

 

 

 

 

کارن و کترینا درحال بازی های جداگانه ... 

 

 

 

 

ژستهای نازنین دخمر مادر ... 

 

 

یه شب به مهمونی رفته بودیم که صاحب خانه مرغ مینا داشتند ... محبتو برای رفع خجالتهای اولیه کارن که به مادر میچسبه ترسوقفس پرنده رو براش اوردن و حسابی خوشحال شد و باهاش بازی کرد ... اونم حرف میزد و کارن و کارینا ذوق میکردن .چشمکآرام

 

 

 

یه شب خاله نسیم و نیلوفر جون مهمون حونه ما بودن و خیلی به همه بخصوص بچه ها خوش گذشت ... بوس البته کارن و کارینا بعد بیدار شدن از خواب عصر زودی اماده شدن و منتظر خاله نسیم بودن,...محبت

 

 

 دو دو چی چی ...  

 

 

 

 

 

پارک مریم ... و جوجه هادر حال ساز زدن ...زیبا  احساس میکنم بچه ها به ساز علاقه دارن و مخصوصا کارینا اگه جایی کسی ساز میزنه خیلی دقت میکنه به دستای نوازنده و سعی میکنه اونم انجام بده ... بغلتشویق

یه روز کارن یه قناری دیده بود و به صاحبش گفت چیکار میکنه اونم گفت آواز میخونه کارن پرسید سازم میزنه ...تعجبخندونک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اخر یکی از روزهای پاییزی سری به پارک مریم زدیم بهمراه خاله ... بچه هابعد سوار شدن چند وسیله ( شایان ذکره که کارینا بلاخره بر ترسش غلبه کرد و سوار هلیکوپتر شد .تشویق.. )به اتاق بازی رفتن که بچه های دیگه هم بودن . کارن مدام به همه سلام میکرد ولی کارینا بیشتر به بچه ها نگاه میکرد ... چشمک کارن دوست داشت همه رو رهبری کنه بدبو و شلوغ بازی ولی کارینا بیشتر وسایلی که داشت نگه میداشت تا کسی نگیره ... راضی وافعا دنیاهاشون خیلی باهم فرق داره سوالحدود یه ساعتی بازی کردن و برگشتیم خانه مادری ..بوسبوس

 

 

 

 

 

لگو بازی بچه ها ... حسابی سرگرم بودن هر کدوم به سبکی و یهو متوجه دوربین مامان شدن ... 

 

 

 

 

 

بعد پایان سی دی های بانی نی بچه ها ماهی دوتا از سیدیهای درا رو هدیه میگیرن و اغلب صبحها بعد بیدار شدن مشغول دیدنش میشن و صبحانه هم میل میکنن ...خسته کارن بیشتر از کارینا به تیوی دقت میکنه و کارتن دوست داره و البته خیلی چیزا هم یاد میگیرهتشویق  و لی کارینا بازی و کمی کنجکاوی در وسایل ممنوعه خونه رو ترجیح میده به تیوی ..خندونک

 

 

 

یکی از صبحها که بچه ها مشغول بازی بودن متوجه بازی قشنگ کارن شدم و چندتا عکس شکار کردم ... کارن همه عروسکهای کوچیکشو سوار قطار کرد و اونارو برد گردش ... یه جفت لک لک نر و ماده هم بودن که بهشون میگه عروس و داماد ...زبان

 

 

امسال سرمای پاییز شدید شده و لباسهای ضخیم هم کاربرد پیدا کردن ... تعجب بچه ها هم یکی از صبحهایی که میرفتیم خونه مادری با دیدن آفتاب خوشحال شدن و کمی تو حیاط بازی کردن و منم از فرصت استفاده کردم و عکس گرفتم و این هم یه لحظه عشقولانه ...بوسبوسمحبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه جمعه خانه مادرجون و شیطنتهلی دونفره در آشپزخانه مادر جون که عمه درحال اشپزی بود ..نهبدبو

 

 

 

کلا جوجه هام عاشق رانندگی اند و کارن حرفه ای تر راضی... وقتایی که مادر راننده است بچه های خوبین و تویه صندلیشون میشینن... تشویقخندونک ولی وقتی پدر راننده باشه وای فقط منتظر فرصتی هستن که پدر یا مادر بره واسه خرید ...ترسو  کارینا هم کم کم تو بغل مادر جا خشک میکنه .. با بوس دادنهاش اخمای مادر رو به خنده تبدیل میکنه و تسلیم میشه ...دلخورزیبا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)