سی و دو ماهگی کارن و کارینای من

کارن و کارینا در جشن تولد لعیا جون 

تولد لعیا جون و خوشحالی جوجه هام ... کارن با کلاه اقا مسعود کلی ذوق کرد ... و کارینا هم از دیدن کیک و شمع و فشفشه ها کلی لذت برد ... 

ژست گرفتن نازنینهای مادر با عروسک جدیدشون که دوست های خوبی هستند برای خوابیدن در تخت خودشون ... کارن یه موشی داره که از خودش جدا نمیکنه ... و کارینا هم یه خرگوشه صورتی داره که تو رختخواب کلی بازی میکنه تا خوابش ببره ... 

ملوسک من علاقه زیادی به تیمپو زدن داره و انچنان خیره به دستای مادرجون یا پدرش میشه که انگار داره کاملا یاد میگیره نواختنشو ... و در اینجا هم خودش خودجوش تیمپو مادرجونش رو گرفت و اهنگ میزد و به کارن میگفت بلخس . .. کالن بلخس ... 

مورچه های دوقلوی خاله ... که این روزها جز اسباب بازیهای خونه مادری شدن ... و در اینجا کارن باهاشون تو رختخواب مثلا خوابیدن .. . 

یک شب یلدای به یاد ماندنی درخانه مادری بهمراه کباب کوبیده خاندایی ... و عکسهای سلفی خاله .... ومراسم حافظ خوانی و ...  

 رفتن به پارک در یکی از روزهای نسبتا سرد در مجتمع پرشیا ... 

رفتن کارن و کارینا به ارایشگاه عمو رضا برای دومین بار  ... بچه های خیلی خوبی بودن و همکاری کردن,و خوچل شدن ...

جایزه ی خوب بودن در ارایشگاه رفتن به شهربازی سرپوشیده قاصدک بود که دوقلوهام یه ساعتی رو بازی کردن و حسابی خوش گذروندن و با گریه پارک رو ترک کردند متاسفانه 

اینم یه ژست ناز برای گرفتن عکس و فرستادن واسه خاله زهرا  ...