سی وسه ماهگی کارن و کارینای من
برف بازی کارن و کارینا در بهمن نود و چهار در جاده فیروزکوه
نیمه بهمن ماه نزدیک به روز تولد پدر تصمیم گرفتیم به تهران ختنه عمو فراز بریم ... البته مادرجون و پدر جون و عمه هم با ما همسفر شدن ... حدود دوروزی تهران بودیم ... به بچه ها خیلی خوش گذشت و بهمراه ما کمی بازار اومدند و با پدر و عمو و پدرجون به پارک هم رفتند ... و کمی خرید هم کردیم ... موقع برگشت هوا کمی گرم شد و در جاده فیروزکوه کمی برف بازی هم کردن ... کارینا با گفتن میترسم یه جا وایستاد ولی کارن کمی برف بازی کرد ...
البته یه خبر خوب این بود که عمه جون تصمیم به ازدواج گرفت و در مرحله آشنایی بسر میبرد و خبر بد اینکه لادن جون از پله ها سرخ خورد و کمرش آسیب شدیدی دید و تو همین روزها جراحی شد
کارینا و کارن سرمای شدیدی خوردن و هر کدومشون سه روز تب و حدود یه هفته سرفه و عطسه و بیحالی رو پشت سر گذاشتن ... کارینا اول مریض شد و کارن هم بخاطر توجهی که به کارینا میشد میگفت منم مریض شم و تب کنم ....و دوروز بعد خودش با شدت خیلی بیشتر مریض شد و به تب 40 درجه رسید ...
تصاویری از بازیهای دونفره دوقلوهای شیرین من
بچه ها کتاب خوندن رو خیلی دوست دارن ولی اغلب کتابها پاره میشه و اونام داستان رو حفظ میشن ... این سری براشون کتاب می می نی رو گرفتم که خیلی علاقه مند شدن و کل داستان رو با لحن شیرینی از بر شدن و میخونن ... البته کارینا بیشتر با کتابها دوسته و حسابی از روی علاقه زیاد پارشون میکنه ... می می نی هم با وجود مراقبتهای مادر و چسبکاری کردن فعلا جون سالم بدر برده ...
کارن در حال تی وی دیدن و کارینا در حال انگولک کردنشه ...
پلیس بازی دوقلوها ... کارن پلیس و کارینا مجرم ... کارن میگه دستا بالا و کارینا دستاشو میبره بالا و خودش رو میندازه پایین وقتی کارن بهش شلیک میکنه کیو کیو ...
این اسباب بازی هم برج غورباقه هست در ظاهر ولی بچه ها بازیهای دیگه ای باهاش میکنن ... مثلا اینجا تشت آبه و دوقلوها دارن با حوله هاشون بازی میکنن و مثلا لیف میزنن و حمام بازی میکنن ... و در پایان هم تبدیل به کلاه میشه
نقاشی کردن هم جز کارهای مورد علاقه کارینا و کارن شده و روزی دوبار با مدادرنگی و دفتر نقاشیشون مشغول میشن ... کارینا خطهای ظریف و کمرنگ و اغلب با یک رنگ نقاشی میکنه ولی کارن مدام به مادر میگه ماشین بکش رنگش کنم ... و چیزهای دیگه مثل رباط ... تراکتور ... کامیون ... ماشین آتش نشانی ... و گاهی هم بعضی از شخصیتها ... و خودش در زمان رنگ کردن هم انچنان رنگش میکنه که نقاشی مادر محو میشه ...و از رنگهای مختلف و خطوط پررنگ استفاده میکنه ...
در این عکس هم مادر در حال آشپزی بود که بچه ها وسایلشون رو آوردن رو میز آشپزخونه و دارن نقاشی میکنن ... مادر دورشون بگرده ... البته بعدش هم واسه نقاشیها و بچه خوب بودنها ستاره میگیرن از مادر
ماشینهای خیالی که کارن با دسته مبل و کوسنها میسازه و کارینارو سوارش میکنه و خودش راننده است و رانندگی میکنه و البته به کارینا اجازه میده گاهی بوق بزنه ... و اینجا کلاه ایمنی گذاشتن و کمربتد ایمنی رو هم بستن ( گاها تو ماشین به مادر و پدر هم تذکر میدن که کمربند ایمنی رو ببندید )
دزد و پلیس بازی کارن و کارینا
کارینا و کارن آماده برای رفتن به بازار ...
ژشتای عروسک مادر در اتاق مادر در دوران مجردی در خانه مادری جون
اینم شازده مادر در حال بازی با تسبیح های مادری در اتاق مجردی مامانیش
بلاخره عمه جونی عروس شد و با عمو کامی ازدواج کردن ... کارن در مراسم عقدکنان عمه ... ولی با دیدن جمعیت حسابی جوگیر شد و گریه کرد ... ولی کارینا آزاد و رها ... ولی از دوربینها دور موند و ازش عکسی نداریم ... البته فعلا ... خاله هم از کارن این عکسای ناز رو شکار کرد ... مرسی خاله جون مهربون ....
عشق من