کارن کارن ، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره
کاریناکارینا، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره

عشقهای ابدی مادر ... کارن و کارینا

سی وسه ماهگی کارن و کارینای من

1394/10/17 15:51
نویسنده : فاطمه
196 بازدید
اشتراک گذاری

 

برف بازی کارن و کارینا در بهمن نود و چهار در جاده فیروزکوه

 

 

 


نیمه بهمن ماه نزدیک به روز تولد پدر تصمیم گرفتیم به تهران ختنه عمو فراز بریم ... البته مادرجون و پدر جون و عمه هم با ما همسفر شدن ... حدود دوروزی تهران بودیم ... به بچه ها خیلی خوش گذشت و بهمراه ما کمی بازار  اومدند و با پدر و عمو و پدرجون به پارک هم رفتند ... و کمی خرید هم کردیم ... موقع برگشت هوا کمی گرم شد و در جاده فیروزکوه کمی برف بازی هم کردن ... کارینا با گفتن میترسم  یه جا وایستادسوال ولی کارن کمی برف بازی کرد ...

البته یه خبر خوب این بود که عمه جون تصمیم به ازدواج گرفت و در مرحله آشنایی بسر میبرد محبتو خبر بد اینکه لادن جون از پله ها سرخ خورد و کمرش آسیب شدیدی دید و تو همین روزها جراحی شد غمگین

 

 

کارینا و کارن سرمای شدیدی خوردن و هر کدومشون سه روز تب و حدود یه هفته سرفه و عطسه و بیحالی رو پشت سر گذاشتن ... کارینا اول مریض شد و کارن هم بخاطر توجهی که به کارینا میشد میگفت منم مریض شم و تب کنم ....و دوروز بعد خودش با شدت خیلی بیشتر مریض شد و به تب 40 درجه رسید ...خسته

 

 

 

تصاویری از بازیهای دونفره دوقلوهای شیرین من

 

بچه ها کتاب خوندن رو خیلی دوست دارن محبتولی اغلب کتابها پاره میشه خطاو اونام داستان رو حفظ میشن ... این سری براشون کتاب می می نی رو گرفتم که خیلی علاقه مند شدن و کل داستان رو با لحن شیرینی از بر شدن و میخونن ...بوس البته کارینا بیشتر با کتابها دوسته و حسابی از روی علاقه زیاد پارشون میکنه ...ترسو می می نی هم با وجود مراقبتهای مادر و چسبکاری کردن فعلا جون سالم بدر برده ...خندونک

 

 

کارن در حال تی وی دیدن و کارینا در حال انگولک کردنشه ...زیبا

 

 

پلیس بازی دوقلوها ... کارن پلیس و کارینا مجرم ... کارن میگه دستا بالا و کارینا دستاشو میبره بالا  و خودش رو میندازه پایین وقتی کارن بهش شلیک میکنه کیو کیو ...چشمک

 

این اسباب بازی هم برج غورباقه هست در ظاهر ولی بچه ها بازیهای دیگه ای باهاش میکنن ...خندونک مثلا اینجا تشت آبه و دوقلوها دارن با حوله هاشون بازی میکنن و مثلا لیف میزنن و حمام بازی میکنن ... و در پایان هم تبدیل به کلاه میشه زبان

 

 

نقاشی کردن هم جز کارهای مورد علاقه کارینا و کارن شده و روزی دوبار با مدادرنگی و دفتر نقاشیشون مشغول میشن ... کارینا خطهای ظریف و کمرنگ و اغلب با یک رنگ نقاشی میکنه ولی کارن مدام به مادر میگه ماشین بکش رنگش کنم ... و چیزهای دیگه مثل رباط ... تراکتور ... کامیون ... ماشین آتش نشانی ... و گاهی هم بعضی از شخصیتها ... و خودش در زمان رنگ کردن هم انچنان رنگش میکنه که نقاشی مادر محو میشه ...و از رنگهای مختلف و خطوط پررنگ استفاده میکنه ...

در این عکس هم مادر در حال آشپزی بود که بچه ها وسایلشون رو آوردن رو میز آشپزخونه و دارن نقاشی میکنن ... مادر دورشون بگرده ..بوسبوس. البته بعدش هم واسه نقاشیها و بچه خوب بودنها ستاره میگیرن از مادرتشویق

ماشینهای خیالی که کارن با دسته مبل و کوسنها میسازه و کارینارو سوارش میکنه و خودش راننده است و رانندگی میکنه و البته به کارینا اجازه میده گاهی بوق بزنه ... و اینجا کلاه ایمنی گذاشتن و کمربتد ایمنی رو هم بستن ( گاها تو ماشین به مادر و پدر هم تذکر میدن که کمربند ایمنی رو ببندید )زیبا

 

 

دزد و پلیس بازی کارن و کارینا

 

کارینا و کارن آماده برای رفتن به بازار ...

 

 

ژشتای عروسک مادر در اتاق مادر در دوران مجردی در خانه مادری جون

 

اینم شازده مادر در حال بازی با تسبیح های مادری در اتاق مجردی مامانیش

 

بلاخره عمه جونی عروس شد و با عمو کامی ازدواج کردن ... تشویقکارن در مراسم عقدکنان عمه ... ولی با دیدن جمعیت حسابی جوگیر شد و گریه کردخسته ... ولی کارینا آزاد و رها ... بوس ولی از دوربینها دور موند و ازش عکسی نداریم ... البته فعلا ... زیباخاله هم از کارن این عکسای ناز رو شکار کرد ... مرسی خاله جون مهربون بوس....

 

 

محبت  عشق من  محبت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)