کارن کارن ، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره
کاریناکارینا، تا این لحظه: 11 سال و 13 روز سن داره

عشقهای ابدی مادر ... کارن و کارینا

بیست و هشت ماهگی کارن و کارینای من

احساس شیرینه  بزرگ شدن کارن و کارینا با گذشت روزهای داغ تابستان   پدر این روز ها با بچه ها بازی اسب سواری میکنه و کارن و کارینا برای نشستن روی پشت پدر باهم دعواشون میشه... و زمانی هم که پدر نیست با هم بازی اسب سواری میکنن ... و البته کارینا بیشتر از فرصتها استفاده میکنه مخصوصا وقتایی که کارن در حال دیدن تی ویه ...  کامیونی که میبینید وسیله ایه که هر دو شون دوست دارن و همیشه سرش دعواست ... و هیچ کدوم هم کوتاه نمیان ... این کامیون هم گاه گاهی ظهور میکنه و بعد که دعوا شروع شد ناپدید میشه ....      این روزها کارن و کارینا یه خوردن سیب زمینی سرخ شده  ...
17 مرداد 1394

بيست و هفت ماهگی کارن و کارینا

گذران روزهای کودکی کارن و کارینا در کوچه باغ خاطرات کودکی مادر در تابستانی گرم در این ماه اولین استقلال دوقلوها اتفاق افتاد ... و اون از شیر مادر دل کندن بود ... که برای خواب خیلی بهش نیاز داشتن ... ولی خوب بلاخره تونستن دل بکنن ... ولی شبها کارن با روی پا خوابیدن خودشو راضی کرد و کارینا با پرسه زدن و ورجه وورجه کردن و در پایان پناه آوردن به آغوش مادر ،بخواب میره ... و چه حس زیبایی رو نصیب مادر میکنن ... حس حضور دو فرشته دو طرفت که حضورت براشون ضروریه و حضورشون برات مثل نفس حیاتیه...       با اومدن ماه رمضان و شروع مهمونیهای افطاری به کارن و کارینا خیلی خوش گذشت و حسابی بد ...
17 تير 1394

بیست وشش ماهگی کارن و کارینا

  ق دریا ... دریا ... دریا... و باز هم دریا و یه روز خیلی قشنگ با کارن و کارینا برای تعطیلات خرداد ماه به همراه مادری و پدری و خاله و دایی جان و خانوادش و خان دایی و خانوادش به خانه ییلاقی در ییلاق نیراسم رفته بودیم و حسابی به کارن و کارینا خوش گذشت .... کوه نوردی ... تاب بازی ... بازی با دخترداییها ... و کباب خوری و از همه مهمتر رقصیدن های دسته جمعی لحظه های قشنگی رو برامون رقم زده بود ... و هوای خنک و دلپذیر کوهستانی ، آسمان پرستاره و ماه زیبا ، وزش شدید باد در نیمه های شب ،حس و حال خوبی به هممون داد ... فقط تنها مشکلش غذا نخوردن بچه ها بود ...   کوه پیمایی کارن و کارینا عکس یادگا...
17 خرداد 1394

بیست وپنج ماهگی کارن و کارینا یا به عبارت دیگه پایان دو سالگی

  تولد دوسالگی کارن و کارینا در 17 اردیبهشت  1394 عشق های ابدی مادر میلادتون پر نور و مبارک ... ر وز میلاد شما زیباترین روزی زندگیم بود ...شما با اومدنتون به آغوشم عشق را برای مادر به ارمغان آوردید ... خداوند را بینهایت سپاسگذارم برای حضور شما در لحظه لحظه های بودنم ... وبرایتان بهترینها و زیباترینها و سلامتی و شادی آرزو میکنم ... عاشقانه تر از همیشه دوستتون دارم ...     تو ل د کارن و کارینا در روز هفده اردیبهشت برکزار شد ... با تم باب اسفنجی و پاتریک ... صبح عمو ومناجون و عمه و خاله اومدن کمک ... بچه ها خیلی خوشحال شدن و ...
17 ارديبهشت 1394

بيست و چهار ماهگی کارن و کارینا

 کارینا و کارن در یک روز آفتابی و بهاری در کنار دریا                                 به بهانه روز مادر با کارن و کارینا رفتیم دریا ... البته قبلش برای نهار رفتیم رستوران اردیبهشت ...با غذای مورد علاقه بچه ها... کباب ...  یه آلاچیق سنتی  ... کارن و کارینا کلی توحیاطش بازی کردن .... بعد هم عازم دریا شدیم ...دوتا سطل ماسه بازی هم خریدیم .... وبچه ها که دریارو دیدن مشغوله بازی شدن ... و همه وجودشون پراز ماسه شد ... از اونجایی که هوا آفتابی بود حسابی بازی کردن ...بعد یکساعت من و پدر اونها...
17 فروردين 1394

بيست و سه ماهگی کارن و کارینا

                                                                           کارن و کارینای عزیزم سال نو مبارک ... براتون بهترینهارو آرزو میکنم ... لباتون خندون و لحظه لحظه هاتون سرشار از شادی و سلامتی ... عاشقتونم   شیطنتهای یواشکی دوقلوه...
17 اسفند 1393

بیست و دوماهگی کارن و کارینا

  کارن و کارینا و اولین سرماخوردگی شدید در زمستان امسال کارن در اتاق عمو فراز پشت سیستم ...     عروسک مامان و بادکنکش ....  (این روزها دوقلوها خیلی زیاد بادکنک بازی می کنن و مصرف بادکنکشون زیاد شده )   کارن و کارینا در شب تولد پدر با کیک تولد پدر ... (بابا جونی تولدت مبارک )                                             کارن و کارینا درحال بازی ....
17 بهمن 1393